دکتر سعید جوی زاده :مشاور کسب و کارها
آموزشگاه چشم انداز در شهر شیراز برگزار کننده دوره های سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) و سنجش از دور(RS) 
[ ] [ ] [ ]

رهبری سازمان به روش قدردانی

کتاب :رهبری سازمان به روش قدردانی

نویسنده:چستر التون

ترجمه:سعیدجوی زاده/علیرضااحمدیان

ناشر:انتشارات آکادمیک/تهران

تلفن فروش :

09382252774

 


برچسب‌ها: چستر التون, سعید جوی زاده, علیرضااحمدیان, انتشارات اکادمیک
[ ] [ ] [ ]

چگونه برنده شوید

کتاب:چگونه برنده شوید

نویسنده:ایوا وونگ

ترجمه:سعیدجوی زاده/علیرضا احمدیان

ناشر:انتشارات آکادمیک/تهران

تلفن فروش :

09382252774


برچسب‌ها: چگونه برنده شوید, ایوا وونگ, سعید جوی زاده, علیرضا احمدیان
[ ] [ ] [ ]

چک کردن رویاها

کتاب:چک کردن رویاها

نویسنده:جان سی مکسول

ترجمه:سعیدجوی زاده/هانیه سخایی/علیرضااحمدیان

ناشر:انتشارات آکادمیک/تهران

تلفن فروش :

09382252774


برچسب‌ها: چک کردن رویاها, جان سی مکسول, سعید جوی زاده, هانیه سخایی
[ ] [ ] [ ]

چرا استارت آپ ها شکست می خورند؟

کتاب:چرا استارت آپ ها شکست می خورند؟

نویسنده:تام ایسنمن

ترجمه:سعید جوی زاده/رحمت الله زارعی/علیرضا احمدیان

ناشر:انتشارات آکادمیک/تهران

تلفن فروش :

09382252774


برچسب‌ها: تام ایسنمن, سعید جوی زاده, رحمت الله زارعی, علیرضا احمدیان
[ ] [ ] [ ]

توسعه بازار تجارت و کسب و کار

کتاب:توسعه بازار تجارت و کسب و کار

اثر:دونالد میلر

ترجمه:سعید جوی زاده/علیرضااحمدیان

ناشر:انتشارات آکادمیک/تهران

تلفن فروش :

09382252774


برچسب‌ها: دونالد میلر, سعید جوی زاده, علیرضااحمدیان, انتشارات آکادمیک
[ ] [ ] [ ]

تنها یک چیز

کتاب:تنها یک چیز

نویسنده:گری کلر/جای پاپاسان

ترجمه:سعیدجوی زاده،فاطمه سلطانی،علیرضااحمدیان

ناشر:انتشارات آکادمیک/تهران

تلفن فروش :

09382252774


برچسب‌ها: تنها یک چیز, گری کلر, جای پاپاسان, سعید جوی زاده
[ ] [ ] [ ]

کتاب تفکر موثر

کتاب:تفکرموثر

نویسنده:ادوارد بی.بورگر

ترجمه سعید جوی زاده،مهسا قرشی قلعه جوق،علیرضااحمدیان

ناشر:انتشارات آکادمیک/تهران

تلفن فروش :

09382252774


برچسب‌ها: سعید جوی زاده, مهسا قریشی, تفکر, تفکرموثر
[ ] [ ] [ ]

gisسازمانی

کتاب:GISسازمانی مفاهیم و کاربردها

اثر:جان وودارد

ترجمه:سعید جوی زاده/زینب زرگری/منصور ادیبی

ناشر:انتشارات آکادمیک/تهران

تلفن فروش :

09382252774


برچسب‌ها: GISسازمانی مفاهیم و کاربردها, جان وودارد, سعید جوی زاده, زینب زرگری
[ ] [ ] [ ]

  بزرگ فکر کردن درست نیست

ما را از هدفمان دور نگه می دارد، نه با موانع، بلکه با یک مسیر روشن برای رسیدن به یک هدف کوچکتر.»

-رابرت برالت

گرگ بزرگ بد. از داستانهای عامیانه گرفته تا آهنگهای عامیانه ، این پیشنهاد که بزرگ و بد با هم ترکیب می شوند یک موضوع مشترک در طول تاریخ بوده است - به طوری که بسیاری فکر می کنند آنها مترادف هستند. آنها نیستند. بزرگ می تواند بد باشد و بد می تواند بزرگ باشد، اما آنها یکی و یکسان نیستند. آنها ذاتا به هم مرتبط نیستند.

یک فرصت بزرگ بهتر از یک فرصت کوچک است، اما یک مشکل کوچک بهتر از یک فرصت بزرگ است. گاهی بزرگترین هدیه را زیر درخت میخواهی و گاهی کوچکترین را. اغلب یک خنده بزرگ یا یک گریه بزرگ همان چیزی است که شما نیاز دارید، و هر چند وقت یکبار یک خنده کوچک و چند قطره اشک این کار را انجام می دهد. بزرگ و بد بیشتر از کوچک و خوب به هم گره نمی خورند.

اینکه بزرگ بد است دروغ است.

این احتمالاً بدترین دروغ از همه است، زیرا اگر از موفقیت بزرگ بترسید، یا از آن اجتناب می کنید یا تلاش های خود را برای رسیدن به آن خراب می کنید.

کتاب تنها یک چیز ،مترجمان:سعید جوی زاده ،فاطمه سلطانی،انتشارات آکادمیک ،تهران،1400.

شماره تماس:

09382252774

دوره آموزشی تنها یک چیز(راه های افزایش تمرکز و هدف مندی در زندگی شخصی و حرفه ای)

برای اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید:

09382252774

 


برچسب‌ها: فاطمه سلطانی, سعید جوی زاده, تنها یک چیز, تمرکز
[ ] [ ] [ ]
  1. به دو سطل متعادل کننده فکر کنید.زندگی کاری و شخصی خود را به دو سطل مجزا بگذارید - نه اینکه آنها را تقسیم کنید، فقط برای متعادل کردن آن ها. هر کدام اهداف و رویکردهای متوازن مخصوص به خود را دارند.
  2. سطل کار خود را متعادل کنید.به کار به عنوان مهارت یا دانشی نگاه کنید که باید در آن تسلط یافت. این باعث می شود که شما زمان نامتناسبی را به یک چیز  خود اختصاص دهید و بقیه روز ، هفته ، ماه و سال کاری خود را به طور مداوم از تعادل خارج کنید. زندگی کاری شما به دو حوزه مجزا تقسیم می شود - آنچه بیشتر از همه اهمیت دارد در یک سو و سایر موارد در سوی دیگر. شما باید آنچه را که مهم است به افراط در آورید و با آنچه برای بقیه کارها اتفاق می افتد کنار بیایید. موفقیت حرفه ای مستلزم این کار است.
  3. سطل زندگی شخصی خود را متعادل کنید.قبول کنید که زندگی شما در واقع دارای چندین حوزه است و هر کدام به حداقل توجه نیاز دارند تا شما احساس کنید که «یک زندگی دارید». هر کدام را رها کنید اثرات آن را احساس خواهید کرد. این نیاز به آگاهی مداوم دارد. هرگز نباید بدون آنکه بتوانید آنها را متعادل کنید در عرصه ی زندگی  شخصی آن قدر در مسیر پیش بروید تا همه آنها زمینه های فعال زندگی شما باشند. زندگی شخصی شما به این نیاز دارد.

زندگی متعادلی را شروع کنید. بگذارید چیزهای مناسب در مواقعی که باید اولویت داشته باشند و در صورت امکان به بقیه  چیزها برسید.

یک زندگی خارق العاده نیازمند یک عمل متعادل کننده است. ( ایجاد وزنه ی تعادل)

 

کتاب تنها یک چیز،مترجمان:سعید جوی زاده، فاطمه سلطانی، انتشارات آکادمیک ،تهران،1400.

شماره تماس:

09382252774

دوره آموزشی تنها یک چیز(راه های افزایش تمرکز و هدف مندی در زندگی شخصی و حرفه ای)

برای اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید:

09382252774

 


برچسب‌ها: سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, کتاب تنها یک چیز, سطل تعادل
[ ] [ ] [ ]

دو نوع تعادل وجود دارد: تعادل بین کار و زندگی شخصی و تعادل در هر کدام از این ها. در دنیای موفقیت حرفه ای ، این به این معنا نیست که چقدر اضافه کار می کنید. عنصر اصلی تمرکز زمان در زمان طولانی است. برای رسیدن به یک نتیجه خارق‌العاده باید آنچه را که مهم‌تر است انتخاب کنید و تمام زمانی را که می‌خواهد به آن اختصاص دهید. این امر مستلزم عدم تعادل بسیار در رابطه با سایر مسائل کاری است، و فقط به ندرت تعادلی برای رفع آنها وجود دارد. در دنیای شخصی شما، آگاهی جزء ضروری است. آگاهی از روح و جسم خود، آگاهی از خانواده و دوستان، آگاهی از نیازهای شخصی شما - اگر واقعا قصد "زندگی کردن داشته باشید، هیچ یک از اینها را نمی توان قربانی کرد، بنابراین هرگز نمی توانید آنها را برای کار یا یکی برای دیگری رها کنید. شما می توانید به سرعت بین این ها جا به جا شوید و حتی اغلب فعالیت های اطراف آنها را ترکیب کنید، اما نمی توانید برای مدت طولانی از هیچ یک از آنها غافل شوید. زندگی شخصی شما مستلزم ایجاد توازن شدید است.

اینکه آیا باید از تعادل خارج شود یا نه، واقعاً سؤال اصلی نیست. سوال اصلی این است: "مدت کوتاهی از تعادل خارج شوید یا بلند؟" در زندگی شخصی خود به صورت کوتاه مدت از تعادل خارج شوید و از دوره های طولانی که در آن تعادل خود را از دست داده اید اجتناب کنید. این کار به شما امکان می‌دهد به همه چیزهایی که مهم‌ترین هستند متصل بمانید و آنها را با هم پیش ببرید. در زندگی حرفه ای خود ، مدتها از تعادل خارج شوید و با این ایده که دستیابی به نتایج فوق العاده ممکن است شما را مجبور کند برای مدت طولانی از تعادل خارج شوید کنار بیایید.پس به شما این امکان را می دهد که بر روی چیزهایی تمرکز کنید که بیشترین اهمیت را دارند، حتی به قیمت تمرکز کمتر روی اولویت های پایین تر. در زندگی شخصی از هیچ چیز نگذرید هیچ چیز . در محل کار اما لازم است گاهی رها کنید.

جیمز پترسون در رمان خاطرات سوزان برای نیکلاس ، ماهرانه نشان می دهد که اولویت های ما در تعادل شخصی و حرفه ای ما کجاست: «تصور کنید زندگی یک بازی است که در آن با پنج توپ بازی می کنید. توپ ها کار، خانواده، سلامتی، دوستان و صداقت نامیده می شوند. و شما همه آنها را در هوا نگه می دارید. اما بالاخره یک روز متوجه می شوید که (کار) یک توپ لاستیکی است. اگر آن را رها کنید، به عقب برمی گردد. چهار توپ دیگر - خانواده، سلامتی، دوستان، صداقت - از شیشه ساخته شده اند. اگر یکی از اینها را رها کنید، به طور غیرقابل برگشتی خراشیده می‌شود،  شاید حتی بشکند.»

برگرفته از کتاب تنها یک چیز. ترجمه ی فاطمه سلطانی، سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس: 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: کتاب تنها یک چیز, سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, تعادل
[ ] [ ] [ ]

زمان منتظر هیچکس نمی ماند

همسرم یک بار داستان یکی از دوستانش را برایم تعریف کرد. مادر این دوست معلم مدرسه و پدرش کشاورز بود. آنها در انتظار بازنشستگی و مسافرت تمام عمر خود را تلاش کردند، پس انداز کردند، و کمتر زندگی کردن. زن با علاقه سفرهای خرید که او و مادرش به مغازه پارچه فروشی محلی می رفتند و در آنجا پارچه و الگوهایی را انتخاب می کردند ، به خاطر می آورد. مادر توضیح داد که وقتی بازنشسته شد این لباس‌های مسافرتی او بود.

او هرگز به سال های بازنشستگی خود نرسید. در آخرین سال تدریس ، سرطان گرفت و بعد درگذشت. پدر هرگز از خرج کردن پولی که پس انداز کرده بودند احساس خوبی نداشت و معتقد بود که این پول هر دوی آن ها است و اکنون همسرش آنجا نیست تا آن را با او تقسیم کند. وقتی او درگذشت و دوست همسرم برای تمیز کردن خانه پدر و مادرش رفت، او یک کمد پر از پارچه و الگوهای لباس پیدا کرد. پدر هرگز آن را تمیز نکرده بود. او نمی توانست این کار را کند. گویی محتویات آن چنان مملو از وعده های تحقق نیافته بود و سنگین تر ازآن بود که بتواند بلندش کند.

زمان منتظر هیچکس نمی ماند. اگر چیزی را به سمت افراط بکشید باقی چیزها برای همیشه به تعویق می افتد

زمانی یک تاجر بسیار موفق را می‌شناختم که بیشتر عمرش روزهای طولانی و آخر هفته‌ها را کار کرده بود، و صادقانه معتقد بود که تمام این کارها را برای خانواده‌اش انجام می‌دهد. و وقتی کار اون تمام شد، همه از ثمره کار او لذت می‌برند، با هم وقت می‌گذرانند، سفر می‌کنند، و همه کارهایی را که هرگز انجام نداده‌اند انجام می‌دهند. پس از گذشت سالها برای ساخت شرکت خود، او اخیراً آن را فروخته بود و آماده بحث در مورد آنچه که ممکن است در آینده انجام دهد، بود. از او پرسیدم حالش چطور است و او با افتخار اعلام کرد که خوب است. زمانی که مشغول ساختن کسب و کار بودم، هرگز خانه نبودم و به ندرت خانواده ام را می دیدم. بنابراین اکنون در تعطیلات با آنها هستم تا زمان از دست رفته را جبران کنم. میدونی چطوره ، درسته؟ حالا که پول و زمان دارم، آن سال ها را پس می گیرم.»

آیا واقعاً فکر می کنید که می توانید قصه ی قبل از خواب یا تولد کودک را برگردانید؟ آیا یک مهمانی برای کودک پنج ساله با دوستان تخیلی همان شام با یک نوجوان با دوستان دبیرستانی است؟ آیا شرکت کردن  والدین در بازی فوتبال کودکشان با شرکت در یک بازی فوتبال با فرزند بزرگسال برابر است؟ آیا فکر می‌کنید می‌توانید با خدا معامله کنید که زمان را برای شما متوقف کند و از هر چیز مهمی تا زمانی که شما آماده شرکت کردن ، دست نگه دارد؟

وقتی با زمان خود قمار می کنید، ممکن است شرط بندی کنید که نتوانید آن را پرداخت کنید. حتی اگر مطمئن هستید که می توانید برنده شوید، مراقب باشید که آیا می توانید با چیزی که می بازید زندگی کنید.

بازی با زمان شما را به داخل سوراخی بدون هیچ راه خروجی هدایت می کند. باور این دروغ با متقاعد کردن شما به انجام کارهایی که نباید انجام دهید و دست کشیدن از انجام کارهایی که باید انجام دهید، ضررهای خود را به همراه دارد. سوء مدیریت حد وسط می تواند یکی از مخرب ترین کارهایی باشد که انجام داده اید. شما نمی توانید اجتناب ناپذیر بودن زمان را نادیده بگیرید.

بنابراین اگر دستیابی به تعادل دروغ است، پس چه کار می کنید؟ وزنه ی تعادل .

کلمه "تعادل" را با "وزنه ی تعادل" جایگزین کنید تا آنچه تجربه می کنید منطقی شود . چیزهایی که ما حدس می زنیم که تعادل داشته باشند، واقعاً فقط متعادل کننده هستند. بالرین یک نمونه کلاسیک است. هنگامی که بالرین ژست نوک پنجه ی ایستاده را می گیرد ، می تواند بدون وزن ظاهر شود و روی هوا شناور باشد ، همان ایده تعادل و برازندگی. یک نگاه دقیق تر نشان می دهد که پنجه های او به طور نا محسوس در لرزش هستند و تنظیمات دقیق را برای تعادل انجام می دهند. وزنه ی تعادلی که به خوبی کار کند، توهم تعادل را ایجاد می کند.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز. ترجمه ی فاطمه سلطانی ، سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران


برچسب‌ها: کتاب تنها یک چیز, سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, تعادل
[ ] [ ] [ ]

سوء مدیریت حد وسط

میل به تعادل منطقی است. زمان کافی برای همه چیز و هر کاری که به موقع انجام شود. آنقدر جذاب به نظر می رسد که فقط فکر کردن در مورد آن باعث می شود احساس آرامش  کنیم. این آرامش به قدری واقعی است که ما می دانیم که زندگی همان طوری است که قرار بود باشد. اما اینطور نیست.

اگر تعادل را حد وسط می‌دانید، زمانی که از آنحد وسط دور هستید خارج از تعادل است. کافی است از میانه فاصله بگیرید تا در افراط زندگی  کنید. مشکل زندگی در وسط این است که شما را از تعهد زمانی فوق العاده به هر چیزی باز می دارد. درتل اش شما برای توجه به همه چیز،  هیچ چیز به سر انجام خود نمی رسد. گاهی اوقات این می تواند خوب باشد و گاهی اوقات نه. دانستن اینکه چه زمانی باید به دنبال میانه و چه زمانی به دنبال افراط و تفریط بود، در اصل آغاز واقعی خرد است. نتایج فوق العاده ای با این مذاکره با زمان شما به دست می آید.

دلیل اینکه ما نباید تعادل را دنبال کنیم این است که جادو هرگز در وسط اتفاق نمی افتد. جادو در نهایت اتفاق می افتد. معضل این است که تعقیب افراطی چالش های واقعی را ایجاد می کند. ما به طور طبیعی می‌دانیم که موفقیت در فرای حد وسط نهفته است، اما نمی‌دانیم چگونه زندگی‌مان را مدیریت کنیم در زمانی که بیرون از حد وسط هستیم.

وقتی بیش از حد طولانی کار می کنیم، در نهایت زندگی شخصی ما آسیب می بیند. هنگامی که طعمه این باور می شویم که ساعت های طولانی کار کردن منفعت دارد ، ما وقتی کار می گوییم "من زندگی ندارم" به طور ناعادلانه کار را سرزنش می کنیم. اغلب، درست برعکس است. حتی اگر زندگی کاری ما تداخل نداشته باشد، خود زندگی شخصی ما می تواند آنقدر پر از «باید» باشد که دوباره به همان نتیجه شکست خورده برسیم: «من زندگی ندارم». و گاهی از دو طرف ضربه می خوریم. برخی از ما آنقدر با خواسته های شخصی و حرفه ای روبرو هستیم که از همه چیز رنج می بریم. شکست قریب الوقوع است، ما یک بار دیگر اعلام می کنیم، "من زندگی ندارم!"

برگرفته از کتاب تنها یک چیز. ترجمه ی فاطمه سلطانی، سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس: 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, کتاب تنها یک چیز, مدیریت زمان
[ ] [ ] [ ]

پیدایش یک اسطوره

از نظر تاریخی، ایجاد تعادل در زندگی ما یک امتیاز بدیع است که حتی باید در نظر گرفت. برای هزاران سال، کار به معنی زندگی بود. اگر کار نمی‌کردید - شکار، برداشت محصول، یا پرورش دام - عمر زیادی نداشتید. اما همه چیز با گذشت زمان تغییر کرد. کتاب جرد دایموند با عنوان اسلحه ها، جواهر و فولاد ریوس جوامع بشری برنده جایزه پولیتزر : نشان می دهد که چگونه جوامع مبتنی بر مزرعه که مواد غذایی مازاد تولید می کردند، در نهایت باعث ایجاد تخصص حرفه ای شدند. دوازده هزار سال پیش، همه روی زمین شکارچی بودند. اکنون تقریباً همه ما کشاورز هستیم یا از کشاورزان تغذیه می‌شویم.» این آزادی از داشتن علوفه یا مزرعه به مردم این امکان را می داد که دانشمند و صنعتگر شوند. برخی کار می کردند تا غذا را روی میزهای ما بگذارند و برخی دیگر میزها را می ساختند.

در ابتدا اکثر افراد بر اساس نیازها و جاه طلبی های خود کار می کردند. آهنگر مجبور نبود تا ساعت 5 بعد از ظهر در فورج بماند. او می‌توانست زمانی که پاهای اسب را نعل می‌کردند، به خانه برود. پس  از صنعتی شدن در قرن نوزدهم برای اولین بار کاری کرد که عده ای برای کسان دیگر کار کنند. داستان تبدیل به یکی از روسای سختگیر، برنامه‌های کاری طولانی و کارخانه‌هایی بود که طلوع و غروب را نادیده می‌گرفتند. در نتیجه، قرن بیستم شاهد شروع جنبش‌های مردمی قابل توجهی برای محافظت از کارگران و محدود کردن ساعات کار بود.

با این حال، اصطلاح «تعادل بین کار و زندگی» تا اواسط دهه 1980 که بیش از نیمی از زنان متاهل به نیروی کار پیوستند، ابداع نشد. به تعبیر مقدمه رالف ای. گوموری در کتاب سال 2005 با هم بودن، جدا از هم کار کردن: خانواده‌های شغلی دوگانه و تعادل بین کار و زندگی، از یک واحد خانواده با یک نان‌آور و یک خانه‌دار به واحدی با دو نان‌آور و بدون خانه‌دار تبدیل شدیم. هر انسان زنده ای می داند که این باعث فشار کاری اضافه  روی زنان می شود. با این حال، در دهه 90، «تعادل بین کار و زندگی» به سرعت به یک کلمه کلیدی رایج برای مردان تبدیل شد. نظرسنجی کمپانی لکسیزنکسیز روی  100 روزنامه و مجله برتر در سراسر جهان افزایش چشمگیری در تعداد مقالات در این زمینه را نشان می دهد، از 32 مقاله در دهه 1986 تا 1996 به 1674 مقاله تنها در سال 2007 

احتمالاً تصادفی نیست که افزایش فناوری به موازات افزایش این باور که چیزی در زندگی ما گم شده است. فضای نفوذ شده و حد و مرزهای کمتر این کار را انجام می دهد. ایده «تعادل بین کار و زندگی» که ریشه در چالش های زندگی واقعی دارد، به وضوح ذهن و تخیل ما را تسخیر کرده است.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز ترجمه ی سعید جوی زاده، فاطمه سلطانی

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس : 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, تعادل, کتاب تنها یک چیز
[ ] [ ] [ ]

تنها یک چیز

8  یک زندگی متعادل

�حقیقت این است که تعادل نامناسب است. این یک رویای دست نیافتنی است... . تلاش برای تعادل بین کار و زندگی، همانطور که ما به آن فکر کرده ایم، فقط یک پیشنهاد بازنده نیست. این یک مورد مخرب و مخرب است. "

-کیت اچ. هاموندز

هیچ چیز هرگز به تعادل مطلق نمی رسد. هیچ چیزی. مهم نیست که چقدر ممکن است نامحسوس باشد، آنچه به نظر می رسد حالت تعادل است چیزی کاملاً متفاوت است اقدام برای تعادل . تعادل به عنوان یک اسم است  اما به طرز غم انگیزی عملاً به عنوان یک فعل زندگی می شود. به عنوان چیزی که در نهایت به آن می رسیم، تعادل در واقع چیزی است که ما دائما انجام می دهیم. یک "زندگی متعادل" افسانه ای بیش نیست - یک مفهوم گمراه کننده که بیشتر به عنوان یک هدف شایسته و دست یافتنی پذیرفته می شود بدون آنکه در واقع به آن فکر کنیم. من می خواهم شما به آن فکر کنید. من از شما می خواهم آن را به چالش بکشید. از شما میخواهم ردش کنید

زندگی متعادل دروغ است.

ایده تعادل دقیقاً همین است - یک ایده. در فلسفه، �میانگین طلایی� اعتدالگرا ​​بین دو قطب افراطی است، مفهومی که برای توصیف مکانی بین دو موقعیت استفاده می‌شود که از آن حالت مطلوب‌تر است. این یک ایده بزرگ است، اما نه چندان کاربردی. آرمان گرایانه، اما واقع بینانه نیست. تعادل وجود ندارد.

تصور این سخت است، خیلی کمتر باورش می‌شود، عمدتاً به این دلیل که یکی از متداول‌ترین نوحه‌ها این است که �من به تعادل بیشتری نیاز دارم�، یک شعار رایج برای آنچه در بیشتر زندگی‌ها گم شده است. ما آنقدر در مورد تعادل می شنویم که به طور خودکار تصور می کنیم این دقیقاً همان چیزی است که ما باید دنبال آن باشیم. اما اینطور نیست. هدف ، معنا ، اهمیت - اینها چیزی است که زندگی موفق را رقم می زند. آنها را جستجو کنید و مطمئناً زندگی ای بدون تعادل خواهید داشت و در حالی که اولویت های خود را دنبال می کنید از یک خط وسط نامرئی عبور خواهید کرد. زندگی کردن با دادن زمان به چیزهایی که مهم هستند، یک عمل متعادل کننده است. نتایج فوق العاده نیازمند توجه و زمان متمرکز است. زمان  گذاشتن روی یک چیز به معنای زمان نگذاشتن روی  چیز دیگر است. این کار تعادل را غیرممکن می کند.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز. ترجمه ی فاطمه سلطانی، سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس:09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: فاطمه سلطانی, سعید جوی زاده, تنها یک چیز, تعادل
[ ] [ ] [ ]
  1. قدرت اراده خود را پخش نکنید. در هر روز، شما مقدار محدودی از اراده دارید، بنابراین تصمیم بگیرید که چه چیزی مهم است و اراده خود را برای آن رزرو کنید.
  2. گیج سوخت خود را کنترل کنید. نیروی اراده کامل مستلزم داشتن یک مخزن پر است. هرگز اجازه ندهید آنچه مهمتر است به خطر بیفتد، صرفاً به این دلیل که مغز شما سوخت کمتری دارد. درست و منظم بخورید.
  3. کارهایتان را زمان بندی کنید . هر روز زمانی که اراده شما قوی‌تر است، کاری را انجام دهید که بیشترین اهمیت را دارد. حداکثر قدرت اراده به معنای حداکثر موفقیت است.

با اراده خود نجنگید روزهای خود را بر اساس نحوه عملکرد آن بسازید و بگذارید سهم خود را در ساختن زندگی شما انجام دهد. قدرت اراده ممکن است بر روی اراده نباشد، اما زمانی که شما ابتدا از آن در مورد مهم‌ترین چیزها استفاده می‌کنید، همیشه می‌توانید روی آن حساب کنید.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز ترجمه ی سعید جوی زاده فاطمه سلطانی

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس: 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: راده, سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, کتاب تنها یک چیز
[ ] [ ] [ ]

چه چیزی قدرت اراده را به می چالش می کشد

 

  • اعمال رفتارهای جدید
  • فیلتر حواس پرتی
  • مقاومت در برابر وسوسه
  • سرکوب احساسات
  • مهار پرخاشگری
  • سرکوب انگیزه ها
  • خود آزمایی
  • تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران
  • مقابله با ترس
  • انجام کاری که از آن لذت نمی برید
  • انتخاب پاداش بلند مدت نسبت به کوتاه مدت

هر روز، بدون اینکه متوجه باشیم، درگیر انواع فعالیت هایی هستیم که اراده ما را کاهش می دهد. زمانی که تصمیم می‌گیریم تمرکز خود را متمرکز کنیم، احساسات و انگیزه‌هایمان را سرکوب کنیم، یا رفتار خود را برای دستیابی به اهداف اصلاح کنیم، اراده کاهش می‌یابد. مثل برداشتن یخ و سوراخ کردن خط گازمان است. طولی نکشید که ما در همه جا قدرت اراده داریم و هیچ کس برای انجام مهمترین کارمان باقی نمانده است. بنابراین مانند هر منبع محدود اما حیاتی دیگری، اراده باید مدیریت شود.

وقتی صحبت از اراده به میان می آید، زمان بندی همه چیز است. برای اطمینان از اینکه وقتی کار درست را انجام می‌دهید، اجازه ندهید چیزی شما را منحرف کند یا شما را از آن دور کند، با تمام قدرت به اراده خود نیاز دارید. سپس به قدرت اراده کافی در بقیه روز نیاز دارید تا از کارهایی که انجام داده اید حمایت کنید یا از خرابکاری خودداری کنید. این تمام اراده ای است که برای موفقیت نیاز دارید. بنابراین، اگر می‌خواهید بیشترین بهره را از روزتان ببرید، مهم‌ترین کارتان یک چیزتان را زودتر انجام دهید، قبل از اینکه اراده‌تان کم شود. از آنجایی که خودکنترلی شما در طول روز از بین می‌رود، در زمانی که قدرت کامل داشتید از آن استفاده کنید.
 برگرفته از کتاب تنها یک چیز . ترجمه ی سعید جوی زاده ،فاطمه سلطانی

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس: 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, چالش اراده, قدرت اراده
[ ] [ ] [ ]

به قدرت اراده زمان بدهید

ما قدرت اراده خود را از دست می دهیم نه به این دلیل که به آن فکر می کنیم بلکه به این دلیل که  درباره اش فکر نمی کنیم. بدون توجه به اینکه می تواند بیاید و برود، به آن اجازه دادیم دقیقاً همین کار را انجام دهد یعنی بیاید و برود. بدون اینکه عمداً هر روز از آن محافظت کنیم، اجازه می دهیم از یک اراده و راهی به سمت بی ارادگی و بی راهه برویم. اگر یه دنبال موفقیت باشید این راهش نیست.

در مورد  آن فکر کنید.  قدرت اراده درجاتی دارد. مانند نشانگر شارژ باتری که از سبز به قرمز می‌رود، گاهی قدرت اراده وجود دارد گاهی ضعف اراده. اکثر مردم برای مهم ترین چالش های خود نیروی اراده ای ندارند، بدون اینکه بدانند این چیزی است که کار آنها را بسیار سخت می کند. وقتی عزم را به عنوان منبعی که تمام می‌شود در نظر نمی‌گیریم، وقتی نمی‌توانیم آن را برای چیزهایی که مهم‌تر است رزرو کنیم، زمانی شارژ کم است دوباره باتری را پر نمی‌کنیم، احتمالاً خود را برای سخت‌ترین شرایط ممکن آماده می‌کنیم. مسیر موفقیت

پس چگونه اراده خود را به کار می گیرید؟ در مورد این مسئله فکر کنید. به آن توجه کنید. به آن احترام بگذارید. زمانی که اراده شما در بالاترین حد خود باشد، انجام کاری را که از همه مهمتر است در اولویت قرار دهید. به عبارت دیگر، زمانی از روز را که مناسب آن است به آن می دهید.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز ترجمه ی فاطمه سلطانی، سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس : 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: فاطمه سلطانی, سعید جوی زاده, کتاب تنها یک چیز, اراده
[ ] [ ] [ ]

قضاوت پیش فرض

یکی از چالش‌های واقعی ما این است که وقتی اراده ما کم است، تمایل داریم تنظیمات پیش‌فرض خود را تغییر دهیم. محققان جاناتان لواو از دانشکده تجارت استانفورد در کالیفرنیا ، به همراه لیورا اونایم پسو و شای دانزیگر از دانشگاه بن گوریون نگ ، راهی خلاقانه برای بررسی این موضوع پیدا کردند. آنها نگاه سختی به تاثیر قدرت اراده بر سیستم آزادی مشروط اسرائیل انداختند.

محققان 1112 جلسه استماع شورای آزادی مشروط را که به هشت قاضی در یک دوره ده ماهه اختصاص داده شده بود (که اتفاقاً 40 درصد از کل درخواست های آزادی مشروط اسرائیل در آن دوره را تشکیل می داد) تجزیه و تحلیل کردند. سرعت طاقت فرسا است. قضات استدلال ها را می شنوند و حدود 6 دقیقه وقت می گذارند تا در مورد 14 تا 35 درخواست آزادی مشروط در روز تصمیم بگیرند و آنها فقط دو استراحت - یک میان وعده صبحگاهی و یک ناهار دیرهنگام - برای استراحت و سوخت گیری دریافت می کنند. تأثیر برنامه آنها به همان اندازه که شگفت‌انگیز است، شگفت‌انگیز است: صبح‌ها و پس از هر استراحت، شانس آزادی مشروط‌ها به 65 درصد می‌رسد و سپس در پایان هر دوره به نزدیک صفر می‌رسد (شکل 8 را ببینید).

نتایج به احتمال زیاد با آسیب ذهنی تصمیم گیری های تکراری مرتبط است. اینها تصمیمات بزرگی برای آزادی مشروط و عموم مردم است. ریسک‌های زیاد و ریتم خط مونتاژ، تمرکز شدیدی را در طول روز می‌طلبد، با صرف انرژی، قضات از نظر ذهنی در «انتخاب پیش‌فرض» خود فرو می‌روند، که برای زندانیان امیدوار چندان خوب نیست. تصمیم پیش فرض برای قاضی آزادی مشروط، خیر است. وقتی شک و اراده کم است، زندانی پشت میله‌های زندان می‌ماند.

و اگر مراقب نباشید ، تنظیمات پیش فرض شما ممکن است شما را نیز محکوم کند.

وقتی اراده ما تمام شد، همه ما به تنظیمات پیش فرض خود برمی گردیم. این سوال پیش می آید: تنظیمات پیش فرض شما چیست؟ اگر اراده شما در حال کشیدن باشد، کیسه هویج را می گیرید یا کیسه چیپس؟ آیا برای تمرکز روی کار در دست آماده هستید یا برای هر گونه حواس پرتی که در شما ایجاد می شود؟ هنگامی که مهمترین کار شما انجام می شود در حالی که اراده شما کاهش می یابد، پیش فرض سطح موفقیت شما را مشخص می کند. میانگین اغلب نتیجه است.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز ترجمه ی: سعید جوی زاده، فاطمه سلطانی

انتشار ات آکادمیک تهران

شماره تماس: 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: قضوت, تنها یک چیز, فاطمه سلطانی, سعید جوی زاده
[ ] [ ] [ ]

غذا برای فکر

مغز 1/50 توده بدن ما را تشکیل می دهد، اما 1/5 کالری حیرت آور ما برای انرژی مصرف می کند. اگر مغز شما یک ماشین بود، از نظر مسافت پیموده شده بنزین، شبیه یک اتومبیل هامر بود. بیشتر فعالیت های آگاهانه ما در قشر جلوی مغز ما اتفاق می افتد، بخشی از مغز که مسئول تمرکز، مدیریت حافظه کوتاه مدت، حل مشکلات و تعدیل کنترل رفتاری است. این در قلب چیزی است که ما را انسان و مرکز کنترل اجرایی و اراده ما می کند.

در اینجا یک واقعیت جالب وجود دارد. نظریه "آخرین ورود، اولین خروج" در ذهن ما بسیار کار می کند. جدیدترین بخش‌هایی از مغز که رشد کرده‌اند، اولین قسمت‌هایی هستند که در صورت کمبود منابع آسیب می‌بینند. نواحی مسن‌تر و توسعه‌یافته‌تر مغز، مانند آن‌هایی که تنفس و پاسخ‌های عصبی ما را تنظیم می‌کنند، کمک‌های اولیه را از جریان خون دریافت می‌کنند و اگر تصمیم به حذف یک وعده غذایی داشته باشیم، عملاً تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند. از طرف دیگر قشر جلوی مغز تأثیر را احساس می کند. متأسفانه، از نظر رشد انسانی قشر پیش پیشانی از آنجایی که در طیف تکامل نسبتاً جوان بود و نوپا بود،مثل بچه ی ضعیف فرآیند تکامل است.

تحقیقات پیشرفته به ما نشان می دهد که چرا این مهم است. مقاله ای در سال 2007 در مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی 9 مطالعه جداگانه را در مورد تأثیر تغذیه و قدرت اراده توضیح داد. در یک مجموعه، محققان وظایفی را تعیین کردند که شامل اراده بود یا اراده در آن نقشی نداشت و سطح قند خون را قبل و بعد از هر کار اندازه گیری کردند. شرکت‌کنندگانی که از قدرت اراده استفاده می‌کردند، کاهش قابل توجهی در سطح گلوکز در جریان خون نشان دادند. مطالعات بعدی زمانی که دو گروه یک کار مرتبط با اراده را انجام دادند و سپس دیگری را انجام دادند، تأثیر بر عملکرد را نشان داد. بین کارها، به یک گروه یک لیوان لیموناد کول اید شیرین شده با شکر واقعی (وزوز) داده شد و به گروه دیگر یک دارونما، لیموناد با قند مصنوعی داده شد. گروهی که نوشیدنی با قند مصنوعی نوشیدند تقریباً دو برابر بیشتر از گروهی که نوشیدنی با قند طبیعی خورده بودند در آزمایش بعدی خطا داشتند.

مطالعات به این نتیجه رسیدند که اراده یک ماهیچه ذهنی است که به سرعت به عقب باز نمی گردد. اگر از آن برای یک کار استفاده کنید، برای کار بعدی انرژی کمتری در دسترس خواهد بود مگر اینکه سوخت گیری کنید. برای انجام بهترین کار، به معنای واقعی کلمه باید ذهن خود را تغذیه کنیم، که به این کلمه ی قدیمی، «غذای فکر» اعتبار جدیدی می بخشد. غذاهایی که قند خون را به طور یکنواخت در دوره‌های طولانی بالا می‌برند، مانند کربوهیدرات‌های پیچیده و پروتئین‌ها، به سوخت انتخابی برای افرادی تبدیل می‌شوند که همیشه موفق هستند ؛ دلیل واقعی این است که «شما همان چیزی هستید که می‌خورید».

برگرفته از کتاب تنها یک چیز ترجمه ی فاطمه سلطانی، سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس: 09382252774

تنها یثک چیز

 

 


برچسب‌ها: غذای فکر, روانشناسی, عملکرد سوژه ها, سعید جوی زاده
[ ] [ ] [ ]

انرژی تجدید پذیر

به قدرت اراده مانند نوار قدرت در تلفن همراه خود فکر کنید. هر روز صبح با شارژ کامل شروع می کنید. با گذشت روز ، هر بار که از آن استفاده می کنید ، از آن کم می شود. بنابراین همانطور که نوار سبز شما کوچک می شود، اراده شما نیز کاهش می یابد، و زمانی که در نهایت قرمز می شود، کار شما تمام می شود. عمر باتری محدودیت دارد اما می توان آن را با مدتی از کار افتادگی شارژ کرد. این یک منبع محدود اما قابل تجدید است. از آنجایی که شما شارژ محدودی دارید  هر عمل اراده یک سناریوی برد- باخت را ایجاد می کند که در آن با هر بار برنده شدن شما در این مبارزه باعث می شود بعداً ببازید چون شارژ باتری کمی دارید. کافی است یک روز سخت را بگذرانید و از اراده ی خود زیاد استفاده کنید تا فریب میان وعده های دیر هنگام شب را بخورید و رژیم خود را بشکنید.

همه می پذیرند که منابع محدود باید مدیریت شوند ، اما ما نمی توانیم تشخیص دهیم که قدرت اراده یکی از آن منابع است . ما طوری رفتار می کنیم که گویی نیروی اراده ما بی پایان است. در نتیجه، ما آن را یک منبع شخصی نمی‌دانیم که باید مدیریت شود، مانند غذا یا خواب. این ما را به طور مکرر در تنگنا قرار می دهد، زیرا زمانی که به نیروی اراده خود بیشتر نیاز داریم، ممکن است وجود نداشته باشد.

تحقیقات بابا شیو، استاد دانشگاه استنفورد نشان می دهد که اراده ما چقدر زودگذر است. او 165 دانشجوی مقطع کارشناسی را به دو گروه تقسیم کرد و از آنها خواست که یک عدد دو رقمی یا هفت رقمی را حفظ کنند. هر دو کار به خوبی در حد توانایی های شناختی افراد معمولی بود و می توانستند به همان اندازه که نیاز داشتند زمان ببرند. هنگامی که آنها آماده بودند، دانش آموزان سپس به اتاق دیگری می رفتند که در آنجا شماره را به خاطر می آوردند. در طول مسیر، یک میان وعده برای شرکت در مطالعه به آنها پیشنهاد شد. این دو انتخاب کیک شکلاتی یا یک کاسه سالاد میوه بود – خوراکی خوشمزه همراه با عذاب وجدان یا خوراکی سالم. نکته مهم اینجاست: دانش‌آموزانی که از آنها خواسته شد تا عدد هفت رقمی را حفظ کنند، تقریباً دو برابر بیشتر احتمال داشت کیک را انتخاب کنند. این بار شناختی اضافی بسیار کوچک برای جلوگیری از انتخاب محتاطانه کافی بود.

پیامدها سرسام آور هستند. هرچه بیشتر از ذهن خود استفاده کنیم ، قدرت تفکر کمتری داریم. اراده مانند یک عضله تند انقباض است که خسته می شود و نیاز به استراحت دارد. این  عضله فوق العاده قدرتمند است، اما هیچ استقامتی ندارد. همانطور که کاتلین ووز در مجله ی پیشگیری در سال 2009 بیان کرد، "قدرت اراده مانند باک بنزین در ماشین شما است... . وقتی در مقابل چیزی وسوسه انگیز مقاومت می کنید، مقداری از آن را مصرف می کنید. هرچه بیشتر مقاومت کنید، باک شما خالی تر می شود، تا زمانی که بنزین تمام شود.» در حقیقت ، تنها حفظ کردن یک پنج رقم اضافی کافی است تا نیروی اراده ما خشک شود.

در حالی که تصمیمات بر قدرت اراده ما تأثیر می گذارد ، غذایی که می خوریم نیز نقش مهمی در سطح اراده ما دارد.

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: انرژی, قدرت اراده, تنها یک چیز, سعید جوی زاده
[ ] [ ] [ ]

شکنجه کودکان نوپا

در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70، محققی به نام والتر میشل شروع به آزار و اذیت کودکان چهار ساله در مهد کودک بینگ دانشگاه استنفورد کرد. بیش از 500 کودک توسط والدین خودشان برای برنامه شیطانی داوطلب شدند، که بسیاری از آنها بعداً، مانند میلیون ها نفر دیگر، بی رحمانه به ویدیوهای بچه های بدبخت و درهم می خندیدند. این آزمایش شیطانی "آزمون مارشمالو" نام داشت. این یک روش جالب برای بررسی  به قدرت اراده بود.

به بچه‌ها یکی از سه خوراکی پیشنهاد می‌شد - چوب شور، کلوچه، یا مارشمالو بدنام. به کودک گفته شد که محقق باید دور شود و اگر بتواند 15 دقیقه صبر کند تا محقق برگردد، برای دومین بار به او جایزه داده می شود. یکی الان یا دوتا بعد. (میشل می‌دانست که وقتی چند نفر از بچه‌ها می‌خواستند به محض اینکه قوانین اصلی را توضیح دادند، آزمایش را به خوبی طراحی کردند.)

بچه‌هایی که با مارشملویی که نمی‌توانستند بخورند، تنها ماندند، درگیر انواع استراتژی‌ها بودند، از بستن چشم‌ها، کشیدن موهای خود، و دور زدن، تا معلق ماندن، بوییدن و حتی نوازش خوراکیشان. به طور متوسط، بچه ها کمتر از سه دقیقه وقت گذاشتند. و فقط سه نفر از هر ده نفر موفق شدند  خود را تا زمان بازگشت محقق به تأخیر بیندازند. کاملاً آشکار بود که بیشتر بچه ها با پاداش تاخیری دست و پنجه نرم می کردند. قدرت اراده کم بود.

در ابتدا هیچ کس چیزی در مورد آنچه موفقیت یا شکست در آزمون مارشملو ممکن است در مورد آینده کودک بیان کند، تصور نمی کرد. این بینش به صورت طبیعی به وجود آمد. سه دختر میشل در مهد کودک بینگ تحصیل کردند، و در چند سال بعد، او به آرامی شروع به دیدن الگویی کرد که از آنها در مورد همکلاسی هایی که در آزمایش شرکت کرده بودند می پرسید. به نظر می رسید کودکانی که با موفقیت منتظر خوراکی دوم بودند، بهتر عمل می کردند. خیلی بهتره.

از سال 1981 ، میشل به طور سیستماتیک ردیابی موضوعات اصلی را آغاز کرد. او برای سنجش پیشرفت تحصیلی و اجتماعی نسبی آنها درخواست رونوشت‌ها، جمع‌آوری سوابق و پرسشنامه‌های پستی کرد. تصور او درست بود - قدرت اراده یا توانایی به تعویق انداختن رضایت نشانه بزرگی از موفقیت آینده بود. طی بیش از 30 سال آینده، میشل و همکارانش مقالات متعددی در مورد اینکه چگونه «تاخیر زیاد» بهتر عمل می‌کنند منتشر کردند. موفقیت در این آزمایش پیشرفت تحصیلی عمومی بالاتر، نمرات آزمون ورودی دانشگاه که به طور متوسط ​​210 امتیاز بالاتر بود، احساس ارزشمندی بالاتر و مدیریت استرس بهتر را پیش بینی کرد. از سوی دیگر، «تأخیر کم» 30 درصد بیشتر احتمال داشت که اضافه وزن داشته باشند و بعداً از میزان بالاتری از اعتیاد به مواد مخدر رنج ببرند. وقتی مادرت به تو گفت "همه چیزهای خوب نصیب کسانی می شود که صبر می کنند"، شوخی نکرد.

اراده آنقدر مهم است که استفاده مؤثر از آن باید در اولویت قرار گیرد. متأسفانه، از آنجایی که تحت اراده نیست، استفاده از آن به بهترین شکل مستلزم مدیریت آن است. همانطور که در مورد "پرنده اولیه کرم می گیرد" و "یونجه در حالی که خورشید می درخشد" ، قدرت اراده یک مسئله زمان بندی است. وقتی اراده خود را داشته باشید، به راه خود می رسید. اگرچه شخصیت یک عنصر ضروری از اراده است، کلید مهار آن زمانی است که از آن استفاده می کنید.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز. ترجمه ی فاطمه سلطانی سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس: 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, قدرت اراده, ملاک موفقیت
[ ] [ ] [ ]

ایده های بزرگ

 

  1. آدم منظمی نباش. فردی با عادات قدرتمند باشید و از نظم و انضباط انتخاب شده برای توسعه آنها استفاده کنید.
  2. یک عادت را در یک زمان ایجاد کنید.موفقیت متوالی است، نه همزمان. هیچ کس در واقع این نظم و انضباط را ندارد که در یک زمان بیش از یک عادت جدید قدرتمند به دست آورد. افراد فوق موفق اصلاً مافوق بشر نیستند. آنها فقط از نظم و انضباط انتخاب شده برای ایجاد چند عادت مهم استفاده کرده اند. یکی یکی. در طول زمان.
  3. به هر عادت زمان کافی بدهید.آنقدر به نظم و انضباط پایبند باشید تا تبدیل به روتین شود. به طور متوسط ​​، شکل گیری عادت ها 66 روز طول می کشد. هنگامی که یک عادت به طور کامل ثابت شد ، می توانید بر روی آن عادت ایجاد کنید یا در صورت لزوم ، یک عادت دیگر را ایجاد کنید.

 

اگر همان کاری هستید که مکرراً انجام می دهید، پس موفقیت کاری نیست که انجام می دهید، بلکه عادتی است که در زندگی خود ایجاد می کنید. شما مجبور نیستید به دنبال موفقیت باشید. از قدرت نظم و انضباط انتخاب شده برای ایجاد عادت درست استفاده کنید، و نتایج خارق العاده به سراغ شما خواهد آمد.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز. ترجمه ی: سعید جوی زاده، فاطمه سلطانی

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس : 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: ایده ی خاص, ثبت عادت, تنها یک چیز, فاطمه سلطانی
[ ] [ ] [ ]

شصت و شش روز تا نقطه عادت

انضباط و عادت. راستش را بخواهید، اکثر مردم هرگز نمی خواهند در مورد اینها صحبت کنند. و چه کسی می تواند آنها را سرزنش کند؟ من هم ندارم. تصاویری که این کلمات در ذهن ما تداعی می‌کنند، چیزی سخت و ناخوشایند هستند. فقط خواندن کلمات خسته کننده است. اما خبرهای خوبی هست نظم و انضباط درست بسیار پیشرفت می کند و عادت ها فقط در ابتدا سخت هستند. با گذشت زمان ، عادتی که دنبالش هستید آسان تر و حفظ آن راحت تر می شود. درسته. عادات برای حفظ انرژی و تلاش بسیار کمتری نسبت به شروع نیاز دارند (شکل 7 را ببینید). انضباط را به قدری تحمل کنید که آن را به یک عادت تبدیل کنید ، و سفر حس متفاوتی دارد. یک عادت را قفل کنید تا به بخشی از زندگی شما تبدیل شود ، و می توانید به طور موثر با سایش و فرسودگی کمتری از زندگی عادی خود استفاده کنید. چیزهای سخت تبدیل به عادت می شوند و عادت چیزهای سخت را آسان می کند.

 

شکل. 7هنگامی که یک رفتار جدید به یک عادت تبدیل شود، حفظ نظم و انضباط کمتری نیاز دارد.

بنابراین، چه مدت باید نظم و انضباط را حفظ کنید؟ محققان کالج دانشگاه لندن پاسخ این سوال را دارند. در سال 2009، آنها این سوال را مطرح کردند: چقدر طول می کشد تا یک عادت جدید ایجاد شود؟ آنها به دنبال لحظه ای بودند که یک رفتار جدید به صورت خودکار یا ریشه دار شود. نقطه "خودکار" زمانی اتفاق افتاد که شرکت کنندگان 95 درصد از منحنی قدرت عبور کردند و تلاش لازم برای حفظ آن تقریباً به همان میزانی بود که می شد. آنها از دانش آموزان خواستند تا برای مدت زمانی ورزش و رژیم را دنبال کنند و پیشرفت آنها را زیر نظر بگیرند. نتایج نشان می دهد که به طور متوسط ​​66 روز طول می کشد تا یک عادت جدید بدست آورید. محدوده کامل بین 18 تا 254 روز بود، اما 66 روز نشان دهنده یک نقطه عادت بود - با رفتارهای ساده تر به طور متوسط ​​روزهای کمتر و رفتارهای سخت طولانی تر. در موفقیت این مرسوم است که ایجاد تغییر 21 روز طول می کشد. اما علم مدرن این را تایید نمی کند. ایجاد عادت درست زمان بر است، پس خیلی زود آن را رها نکنید. تصمیم بگیرید که چه چیزی مناسب است، سپس تمام زمانی را که نیاز دارید به خود اختصاص دهید و تمام نظم و انضباط را که می توانید برای تثبیت عادت جدید به کار ببرید.

محققان استرالیایی مگان اوتن و کن چنگ حتی شواهدی از اثر هاله ای در ایجاد عادت پیدا کرده اند. در مطالعات خود، دانشجویانی که با موفقیت یک عادت مثبت را به دست آوردند، استرس کمتری را گزارش کردند. هزینه های تکانشی کمتر؛ عادات غذایی بهتر؛ کاهش مصرف الکل، تنباکو و کافئین؛ ساعت کمتر تماشای تلویزیون؛ و حتی ظروف کثیف کمتر. انضباط را به اندازه کافی بر روی یک عادت حفظ کنید، و نه تنها آسان تر می شود، بلکه کارهای دیگر را نیز انجام می دهید. به همین دلیل به نظر می رسد کسانی که عادات درست خود را دارند بهتر از دیگران عمل می کنند. آنها مهمترین کار را به طور منظم انجام می دهند و در نتیجه همه چیز آسان تر است.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز ترجمه ی: فاطمه سلطانی، سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس: 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, تنها یک چیز, تمرکز
[ ] [ ] [ ]

6  یک زندگی منضبط

این یکی از رایج ترین باورهای غلط فرهنگ ما است: خود انضباطی.

-لئو بابوتا

این ایده فراگیر که فرد موفق "فرد منضبط" است که "زندگی منظم" را پیش می برد، دروغ است.

حقیقت این است که ما به نظم و انضباط بیشتر از آنچه که قبلاً داریم نیاز نداریم. فقط باید کمی بهتر آن را هدایت و مدیریت کنیم.

برخلاف آنچه اکثر مردم معتقدند، موفقیت یک ماراتن است، عمل منظمی نیست. برای رسیدن به موفقیت نیازی نیست که شما یک فرد منظم و تمام وقت باشید که در آن همه اقدامات شما آموزش دیده است و کنترل راه حل هر موقعیتی است. موفقیت در واقع یک مسابقه کوتاه استدوی سرعتی که در آن نظم و انضباط سوخت شماست و آن به اندازه ای لازم است که به عادت تبدیل شده و در وجودتان نهادینه شود.

وقتی کاری را می دانیم که باید انجام شود اما در حال حاضر انجام نمی شود، اغلب می گوییم: "من فقط به نظم بیشتری نیاز دارم." در واقع، ما به عادت انجام آن نیاز داریم. و ما برای ایجاد عادت به نظم کافی نیاز داریم.

در هر بحث در مورد موفقیت، کلمات "انضباط" و "عادت" در نهایت تلاقی می کنند. اگرچه از نظر معنایی مجزا هستند، اما قویاً به یکدیگر متصل می شوند تا پایه و اساس موفقیت را تشکیل دهند - به طور منظم روی چیزی کار می کنند تا زمانی که آن چیز به طور منظم برای شما کار کند. وقتی خود را نظم می دهید، اساساً خود را آموزش می دهید که به شیوه ای خاص عمل کنید. به اندازه کافی با این کار بمانید و تبدیل به یک عادت - به عبارت دیگر، یک عادت می شود. بنابراین وقتی افرادی را می بینید که شبیه افراد «منضبط» هستند، آنچه واقعاً می بینید افرادی هستند که تعداد انگشت شماری از عادت ها را در زندگی خود تربیت کرده اند. این باعث می شود آنها "منضبط" به نظر برسند در حالی که در واقع منضبط نیستند. هیچ کس نیست.

و به هر حال چه کسی می خواهد سخت منضبط باشد؟ تصور این که هر رفتاری از طریق آموزش شکل گرفته و حفظ شود از یک طرف به طرز وحشتناکی غیرممکن به نظر می رسد و از سوی دیگر کاملاً خسته کننده است. اکثر مردم در نهایت به این نتیجه می‌رسند، اما چون هیچ جایگزینی نمی‌بینند، تلاش خود را برای غیرممکن‌ها مضاعف می‌کنند یا بی سر و صدا کار را ترک می‌کنند. سرخوردگی ظاهر می شود و در نهایت تسلیم می شوند.

برای موفق شدن نیازی نیست فرد منظمی باشید. در واقع، شما می توانید با نظم و انضباط کمتری نسبت به آنچه فکر می کنید موفق شوید، به یک دلیل ساده: موفقیت در انجام کار درست است، نه انجام درست همه چیز.

ترفند موفقیت این است که عادت درست را انتخاب کنید و نظم و انضباط کافی برای ایجاد آن به ارمغان بیاورید. خودش است. این تمام نظمی است که شما نیاز دارید. با تبدیل این عادت به بخشی از زندگی شما ، شبیه یک فرد منظم می شوید ، اما نیازی نیستمنضبط باشید. شما، کسی هستید که عادتی به طور منظم برای شما کار می کند، زیرا شما به طور منظم روی آن کار کرده اید. شما فردی هستیدکه از نظم و انضباط انتخابی برای ایجاد یک عادت قدرتمند استفاده می کنید.

برگر فته از کتاب تنها یک چیز ترجمه : فاطمه سلطانی سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران

شماره فروش: 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, تنها یک چیز, ترفند موفقیت
[ ] [ ] [ ]

ایده های بزرگ

 

  1. حواس پرتی طبیعی است.وقتی حواس‌تان پرت می‌شود، احساس بدی نداشته باشید. همه حواسشان پرت می
    شود.
  2. چندوظیفه ای ضرر دارد. در خانه یا محل کار، حواس پرتی منجر به انتخاب های ضعیف، اشتباهات دردناک و استرس های غیر ضروری می شود.
  3. حواس پرتی نتایج را تضعیف می کند.وقتی سعی می کنید کارهای زیادی را به یکباره انجام دهید،  نمی توانید هیچ کاری را به خوبی انجام دهید. آنچه را که در لحظه مهم‌تر است، بیابید و توجه خود را به آن معطوف کنید.

برای اینکه بتوانید اصل یک چیز را عملی کنید، نمی توانید این دروغ را بپذیرید که تلاش برای انجام دو کار همزمان ایده خوبی است. اگرچه انجام چندوظیفه ای گاهی امکان پذیر است، اما انجام آن به طور موثر هرگز امکان پذیر نیست.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز ترجمه ی: سعید جوی زاده، فاطمه سلطانی

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس:09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: حواس پرتی, سعید جوی زاده, فاطمه سلطانی, دروغ
[ ] [ ] [ ]

اشتیاق به حواس پرتی

در سال 2009، مت ریچتل، خبرنگار نیویورک تایمز، جایزه پولیتزر را برای گزارشگری ملی با مجموعه ای از مقالات با عنوان (تمایل به حواس پرتی) در مورد خطرات رانندگی هنگام ارسال پیامک یا استفاده از تلفن همراه دریافت کرد. او دریافت که حواس پرتی رانندگان عامل 16 درصد از کل تلفات رانندگی و نزدیک به نیم میلیون جراحت سالانه است. حتی یک مکالمه تلفنی هنگام رانندگی 40 درصد از تمرکز شما خارج می شود و در کمال تعجب می تواند تأثیری مشابه مستی داشته باشد. شواهد به قدری قانع کننده است که بسیاری از ایالت ها و شهرداری ها استفاده از تلفن همراه در حین رانندگی را غیرقانونی اعلام کرده اند. این منطقی است. اگرچه برخی از ما گاهی مقصر بوده‌ایم، اما هرگز آن را برای بچه‌های نوجوانمان نمی‌پذیریم. برای تبدیل خودروی خانوادگی به یک قوچ کشنده و دو تنی تنها یک پیامک لازم است. انجام چند کار می تواند باعث بیش از یک نوع خرابی شود.

ما می دانیم که چند وظیفه ای حتی می تواند کشنده باشد وقتی زندگی در خطر است. در واقع، ما کاملاً از خلبانان و جراحان انتظار داریم که به استثنای هر چیز دیگری روی شغل خود تمرکز کنند. و ما انتظار داریم که هر کسی که در این موقعیت کوتاهی کرد و در حال انجام کارهای دیگری گرفتار شد، همیشه به شدت مورد تنبیه قرار گیرد. ما هیچ استدلالی را نمی پذیریم و هیچ چیزی جز تمرکز کامل این متخصصان را قبول نمی کنیم. و با این حال،خودمان با استاندارد دیگری زندگی می کنیم. آیا ما برای کار خود ارزش قائل نیستیم یا آن را جدی نمی گیریم؟ چرا وقتی مهمترین کار خود را انجام می دهیم ، چند وظیفه ای را تحمل می کنیم؟ فقط به این دلیل که شغل روزانه ما جراحی نیست ، نباید اینطور فکر کنیم که تمرکز برای موفقیت خودمان و دیگران عامل سرنوشت سازی نیست پس کار شما هم ارزش با کار جراح است. شاید در حال حاضر اینطور به نظر نرسد، اما هر کاری که ما انجام می دهیم در نهایت به این معنی است که هر یک از ما نه تنها وظیفه ای برای انجام دادن داریم، بلکه باید به بهترین نحو انجام دهیم. اگر تقریباً یک سوم از روز کاری خود را به دلیل حواس‌پرتی از دست بدهیم، ضرر انباشته در طول یک شغل چقدر است؟ ضرر برای مشاغل دیگر چیست؟ وقتی به آن فکر می کنید، ممکن است متوجه شوید که اگر راهی برای حل این مشکل پیدا نکنید، در واقع می توانید حرفه یا تجارت خود را از دست بدهید.

علاوه بر کار، حواس‌پرتی‌های ما چه تأثیری بر زندگی شخصی ما می‌گذارد؟ نویسنده دیو کرنشاو این را به درستی بیان کرد که نوشت: «افرادی که ما با آنها زندگی می کنیم و روزانه با آنها کار می کنیم شایسته توجه کامل ما هستند. وقتی به افراد توجه تقسیم‌بندی می‌کنیم، زمان تکه‌تکه، جابه‌جایی را به عقب و جلو می‌کنیم، هزینه تعویض بیشتر از زمان صرف می‌شود. ما در نهایت به روابط مخرب می پردازیم." هر بار که می بینم زوجی با یکی از شرکایش مشغول غذا خوردن هستند و سعی می کنند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند در حالی که دیگری زیر میز برای او پیام می فرستد ، به یاد حقیقت ساده این جمله می افتم.

 برگرفته از کتاب تنها یک چیز ترجمه ی: سعید جوی زاده، فاطمه سلطانی

انتشارات آکادمیک تهران

شماره فروش: 09382252774

تنها یک چیز

 

 


برچسب‌ها: حواس پرتی, عدم تمرکز, فاطمه سلطانی, سعید جوی زاده
[ ] [ ] [ ]

کانال های مغزی

بنابراین ، وقتی ما در واقع دو کار را همزمان انجام می دهیم ، چه اتفاقی می افتد؟ ساده است. ما آنها را از هم جدا کرده ایم. مغز ما کانال هایی دارد و در نتیجه ما قادر به پردازش انواع مختلف داده ها در قسمت های مختلف مغز هستیم. به همین دلیل است که می توانید همزمان صحبت کنید و راه بروید. تداخل کانال وجود ندارد. اما نکته اینجاست: شما واقعاً روی هر دو فعالیت متمرکز نیستید. یکی در پیش زمینه و دیگری در پس زمینه اتفاق می افتد. اگر از روی یک دره روی یک پل طنابی راه می‌رفتید، احتمالاً صحبت نمی‌کردید. شما می توانید دو کار را همزمان انجام دهید، اما نمی توانید به طور موثر روی دو کار در یک زمان تمرکز کنید. حتی سگ من مکس هم این را می داند. وقتی از تلویزیون درگیر یک بازی بسکتبال می شوم، برای جلب توجه به من ضره ای میزند ظاهرا،

بسیاری فکر می کنند که چون بدنشان بدون جهت گیری آگاهانه کار می کند، آنها کارهای چندوظیفه ای می توانند انجام دهند. این درست است ، اما نه آنطور که منظورشان است. بسیاری از اعمال جسمانی ما ، مانند تنفس ، از قسمت متفاوتی از مغز ما انجام می شود تا جایی که تمرکز از آنجا می آید. در نتیجه، هیچ تضاد کانالی وجود ندارد. وقتی می گوییم چیزی "جلو و مرکز" یا "در بالای ذهن" است ، درست می گوییم ، زیرا در آنجا تمرکز رخ ​​می دهد - در قشر جلویی. وقتی تمرکز می‌کنید، مثل این است که نورافکن را روی چیزهایی که مهم هستند بتابانید. شما در واقع می توانید به دو چیز توجه کنید، اما این همان چیزی است که "توجه تقسیم شده" نامیده می شود. و اشتباه نکنید. دو چیز را در نظر بگیرید و توجه شما تقسیم می شود. اگر روی سه چیز تمرکز کنیم و یک چیز از بین می رود.

مشکل تلاش برای تمرکز روی دو چیز به طور همزمان زمانی خود را نشان می دهد که یک کار توجه بیشتری را می طلبد یا اگر به کانالی که قبلاً در حال استفاده است وارد شود. وقتی همسرتان نحوه چیدمان مجدد مبلمان اتاق نشیمن را توصیف می کند، قشر بینایی خود را درگیر می کنید تا آن را در چشمان خود ببینید. اگر در آن لحظه در حال رانندگی هستید، این تداخل کانال به این معنی است که اکنون ترکیب جدید مبل و صندلی را می بینید و عملاً نسبت به ترمز خودرو در مقابل خود کور هستید. شما به سادگی نمی توانید همزمان روی دو چیز مهم تمرکز کنید.

هر بار که سعی می کنیم دو یا چند کار را همزمان انجام دهیم، به سادگی تمرکز خود را تقسیم می کنیم و همه نتایج را در این فرآیند نادیده می گیریم.  چند وظیفگی به این سادگی در مغز ما ایجاد ارتباط میکند:

 

  1. در هر لحظه توانایی مغز بسیار زیاد است. هر چقدر که می خواهید آن را تقسیم کنید، اما بهای آن را در زمان و اثربخشی خواهید پرداخت.
  2. هرچه زمان بیشتری را صرف انجام کار دیگر کنید ، احتمال بازگشت مجدد به وظیفه اصلی کمتر است. به این ترتیب کارهای نیمه تمام روی هم انباشته می شود.
  3. اگر از یک فعالیت به فعالیت دیگر پرش کنید و زمانی که مغزتان به سمت کار جدید تغییر جهت می دهد، زمان را از دست می دهید. این ثانیه ها جمع می شوند. محققان تخمین می زنند که ما 28 درصد از یک روز کاری متوسط ​​را به دلیل ناکارآمدی چند وظیفه ای از دست می دهیم.
  4. چند وظیفه ای مزمن در مورد مدت زمان انجام کارها احساس تحریف ایجاد می کنند. آنها تقریباً همیشه بر این باورند که تکمیل وظایف بیشتر از آنچه در واقع لازم است طول می کشد.
  5. افراد چندکاره بیشتر از افراد غیر چندکاره اشتباه می کنند. آنها اغلب تصمیمات ضعیف تری می گیرند زیرا اطلاعات جدید را به اطلاعات قدیمی ترجیح می دهند، حتی اگر اطلاعات قدیمی تر ارزشمندتر باشند.
  6. افراد چندکاره استرس کاهش دهنده زندگی و شادی را بیشتر تجربه می کنند.

با تحقیقات انجام داده شده، دیوانه کننده به نظر می رسد - دانستن اینکه چگونه چندوظیفه ای منجر به اشتباهات، انتخاب های ضعیف و استرس می شود - به هر حال آن را انجام می دهیم شاید خیلی وسوسه انگیز باشد. کارگرانی که در طول روز از رایانه استفاده می کنند تقریباً 37 بار در ساعت پنجره های ویندوز را تغییر می دهند یا ایمیل یا سایر برنامه ها را چک می کنند. قرار گرفتن در یک محیط حواس‌پرتی باعث می‌شود که حواس‌پرت‌تر باشیم. و احتمال آن بالا است. چند وظیفه‌ای رسانه‌ای در واقع هیجانی را با تغییر تجربه می‌کنند - ترشح دوپامین - که می‌تواند اعتیادآور باشد. بدون آن، افراد می توانند احساس بی حوصلگی کنند. به هر دلیلی، نتایج مبهم هستند: چندوظیفه بودن سرعت ما را کندتر می کند و ما را کندتر می کند.

برگرفته از کتاب تنها یک چیز ترجمه ی : فاطمه سلطانی ، سعید جوی زاده

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تماس: 09382252774

تنها یک چیز


برچسب‌ها: فاطمه سلطانی, سعید جوی زاده, تنها یک چیز, تمرکز
[ ] [ ] [ ]

شعبده بازی یک توهم است

ما به طور طبیعی از آن عبور می کنیم. با توجه به اینکه روزانه 4000 فکر به طور متوسط ​​به ذهن ما می رسد، به راحتی می توان فهمید که چرا سعی می کنیم چند کار را همزمان انجام دهیم. اگر تغییر در افکار هر 14 ثانیه یک دعوت برای تغییر جهت باشد، پس واضح است که ما دائماً وسوسه می‌شویم که کارهای زیادی را همزمان انجام دهیم. در حالی که یک کار را انجام می دهیم، فقط چند ثانیه از فکر کردن به چیز دیگری که می توانیم انجام دهیم فاصله داریم. علاوه بر این ، تاریخ نشان می دهد که ممکن است ادامه حیات ما مستلزم تکامل انسان ها باشد تا بتوانند همزمان بر چندین وظیفه نظارت کنند. اجداد ما اگر نمی توانستند در حین جمع آوری انواع میوه ها، دباغی پوست یا صرفاً در کنار آتش پس از یک روز سخت شکار، حیوانات درنده را جستجو کنند، دوام زیادی نداشتند. کشش برای انجام بیش از یک کار در یک زمان نه تنها در ذهن انسان است، بلکه به احتمال زیاد یک ضرورت برای بقا می باشد.

اما شعبده بازی چندوظیفه ای نیست.

شعبده بازی یک توهم است. برای یک ناظر معمولی، یک شعبده باز در حال شعبده بازی با سه توپ در آن واحد است. در واقعیت، توپ‌ها به‌طور مستقل ‌سرعت گرفته و پرتاب می‌شوند. گرفتن، پرتاب کردن، گرفتن، پرتاب کردن، گرفتن، پرتاب کردن. یک توپ در یک زمان. این چیزی است که محققان از آن به عنوان "تغییر وظایف" یاد می کنند.

وقتی از کاری به کار دیگر تغییر می‌کنید، چه داوطلبانه و چه نه، دو اتفاق می‌افتد. اولین مورد تقریباً آنی است: شما تصمیم می گیرید تمرکزتان را بین دو کارتغییر دهید. دومی کمتر قابل پیش بینی است: شما باید "قوانین" را برای هر کاری که می خواهید انجام دهید فعال کنید (شکل 6 را ببینید). جابجایی بین دو کار ساده - مانند تماشای تلویزیون و تا کردن لباس - سریع و نسبتاً بدون مشکل است. با این حال، اگر در حال کار بر روی یک صفحه آماری گسترده هستید و یک همکار برای بحث در مورد یک مشکل تجاری وارد دفتر شما می شود، پیچیدگی نسبی این وظایف باعث می شود که نتوانید به راحتی روی هر دو کار تمرکز کنید. برای شروع یک کار جدید و شروع مجدد کاری که همیشه ترک کرده اید ، مدتی طول می کشد و هیچ تضمینی وجود ندارد که شما دقیقاً همان جایی را که ترک کرده اید ادامه دهید و این کار هزینه بر است "هزینه از نظر زمان اضافی بستگی به پیچیدگی یا ساده بودن کارها دارد ، دکتر دیوید میر، محقق گزارش می دهد این می تواند از افزایش زمانی 25 درصد یا کمتر برای کارهای ساده تا بیش از 100 درصد یا بیشتر برای کارهای بسیار پیچیده متغیر باشد. تعویض کار هزینه ای را به دنبال دارد که عده کمی متوجه می شوند که دارند پرداخت می کنند.

برگرفته از کتاب تنها یک جیز ترجمه ی سعید جوی زاده فاطمه سلطانی

انتشارات آکادمیک تهران

شماره تلفن: 09382252774

تنها یک چیز

 


برچسب‌ها: شعبده بازی, فاطمه سلطانی, سعید جوی زاده, وقت اضافه
[ ] [ ] [ ]
   ........   مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موسسه علمی - تحقیقاتی چشم انداز
مرکز آموزش نرم افزار های کاربردی در شهر شیراز
دپارتمان GIS وRS
دپارتمان عمران و معماری
دپارتمان حسابداری و مدیریت
دپارتمان زبان های خارجی
دپارتمان مکانیک
دپارتمان IT
sjavizadeh@yahoo.com
www.gisland.org
09382252774
لینک های مفید
امکانات وب